خودتون کمی مقایسه کنید و ببینید که تاریخ تکرار می شود یا نه؟! (البته قیاس مطلق نکنید)
نقاط رنگی به نظرم بیشتر به امروز شبیه اند.
قائله نهروان
این جنگ، نبرد با سپاه انشعابی و یاغی از لشکر حضرت علی(ع) بود که در پی ماجرای حکمیت و قرآن بر سر نیزه کردن از سوی معاویه پدید آمد. در آغاز، شورشیان دوازده هزار نفر بودند که با نصایح امام و یارانش اکثریت آنها از انحراف برگشتند ولی تعدادی همچنان بر مخالفت خویش با مولا اصرار ورزیدند. سرانجام کار به جنگ کشیده شد و جز 9 نفر که با فرار از معرکه جان سالم به در بردند بقیه همگی کشته شدند و به این ترتیب جنگ نهروان خاتمه یافت .(البته امروز عاقبت ماجرا مشخص نیست!!)
در جنگ صفین اتفاق افتاد:
وقتی معاویه شکست خود را حتمی دید به کمک عمرو عاص دست به حیلهای زد و(بعداز برسر نیزه کردن قرآنها) جریانی به نام حکمیت را به وجود آورد تا بدین وسیله بتواند از شکست حتمی فاصله بگیرد.
عده ای از سپاهیان امام را وادار به قبول حکمیت کردند و جالب اینکه خود سپس به مخالفت با امام پرداختند. در راه بازگشت از صفین، سپاه امام به دو گروه تقسیم شده گروهی مخالف حکمیت و گروهی موافق آن بودند. تا این که در نزدیکی کوفه، کمکم خوارج از سپاه جدا شده و به منطقه "حروراء" رفتند.
مشخصات اهالی نهروان:
امام علی(علیه السلام) نقل میکند که زمانی رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: «ای علی! پس از من، مردم به مالهای خود فریفته میشوند و به دین خویش بر خدا منت نهند. رحمت پروردگار آرزو کنند، و از سطوت او ایمنی جویند. حرام خدا را حلال شمارند. با دروغ و هوسهایی که به غفلت در سر دارند، زندگی میکنند. می را نبیذ گویند و حلال پندارند. حرام را هدایت خوانند و ربا را معامله دانند.» امام افزود: از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) پرسیدم: آن زمان، آن مردم را در چه پایه نشانم؟ از دین برگشتگان یا گرفتار فتنه شدهها؟ رسول خدافرمود: فتنه.
شاید همین سخن رسول خدا(صلی الله علیه و آله) سبب شده بود تا ذهنیت امام درباره فتنه، آن چنان قوی شود که به حق، جریانات مقابل خود را فتنه بداند. خوارج خود، قدرت درک این معنا را نداشتند. انتظار آنها این بود که همه یا مؤمنند یا کافر.
از امام علی(ع)سؤال شد: پس اینها چه گروهی هستند؟ امام فرمود: گروهی که گرفتار فتنه شده، و پس از آن کور و کر شدهاند.
چرا جنگ با خوارج سخت بود؟
جنگ با خوارج اقدام سادهای نبود. بیشتر خوارج، از قراء و کسانی بودند که به ظاهر اهل قرآن و نماز بوده و رهبر آنها، عبدالله بن وهب (معروف به ذوالثفنات: کسی که آثار سجده بر پیشانی دارد) بود. با این حال امام از همه آنان زاهدتر بود، لذا به راحتی توانست مردم کوفه و شیعیان خویش را برای جنگ با آنها متقاعد کند.
کلمات کلیدی:
از کجا شروع کنم؟
از آنجا که انصاف در جامعه ما در حال مرگ است... از اینکه قدر عافیت را نمی دانیم و به وضعیت خود معترضیم... یا از آنجا که دیگر حرف هیچکس جز نفس خودمان برایمان مهم نیست....نه شورای نگهبان، نه رهبر، و نه اغلب مردم!
چند تا نکته در مورد وقایع اخیر و فتنه های دشمن که گذشت:
1- اول اینکه به نظر شما اگر احمدی نژاد درانتخابات پیروز نمی شد همین جنجال رابرپا می کرد؟
2- آیا برای مردم ایران خیلی سخت است که ارزش گرایی ،مردمسالاری و ولایت مداری را در رفتار دولت حاکم تشخیص دهند و البته گاها اشتباهات و ضعفهای آنرا!
3- کیست که تشخیص ندهد خیلی از مسئولین، نمایندگان مردم، روحانیون و حتی بالاتر از آن چند تن از مراجع در این امتحان الهی نمره قابل قبولی برای خود کسب نکردند؟
4- آیا گفته های آقای هاشمی رفسنجانی این فردی که بارها توسط رهبر تکریم شده و احترامش حفظ شده و نیز مردم توسط رهبر به حفظ احترام او امر شده اند، با فرمایشات دو هفته پیش مقام معظم رهبری در جمع عموم مردم در بیت رهبری و نیز سالروز بعثت رسول اکرم(ص) در جمع مسئولین، مطابقت دارد و اصلا دارای تناقض هایی نمی باشد؟! اگر کمی پیگیر مسایل سیاسی جامعه باشید در می یابید که ...
چه حاصل که رهبر خود همه ی مردم را ازاینگونه افشاگری های داخلی در عرصه های عمومی نهی فرموده اند وگرنه حرف ها برای گفتن هست... ولی به هر حال خیلی از آقایونی که تابحال امت حزب الله روی آنان حساب میکرده (منظور عمومی است) در این امتحان اگر علیه مصلحت نظام عمل نکرده باشند، حداقل به وظیفه خود عمل نکرده اند.( همان فرمایش رهبر: خیلی چیز ها را نباید گفت و خیلی حرفها را جایی که لازم است باید گفت)
5- مردم کجا و اغتشاشگران کجا؟!!
چرا باهم می خوانیم این دو کلمه را؟ جمعیتی که سر جمع در کل تهران به اعتراض غیر قانونی دست زدند؛همان راهپیمایی های غیر قانونی؛ به اندازه نصف رای دهندگان تهران هم نیست چه برسد به اغتشاشگران!
اغتشاشگران دیگرجمعیتی نیستد که حتی بشود به آنان گفت بخشی از مردم!
افراد مورد صحبت بنده همین اقلیت هستند:
افرادیکه در زندگی شخصی خود به هیچ چیز پایبند نیستند،ایمانهای غیر خدایی و سست:
مثلا همه می دانیم که بخش غالب این افراد اقلیت کسانی اند که براثر احساسات کاذب به میدان آمده اند. یعنی اصلا قابل مقایسه با مبارزان دوران انقلاب نیستند. مثلا در زمان شاه اگر یک مبارز را می گرفتند زیر باد شکنجه او تا دم مرگ حرفی نمی زد و اینگونه انگیزه و قدرت ایمان خدایی خود را نشان می دادند. ولی افرادی که ازاغتشاشگران دستگیر شده اند، همان لحظه که در اتاق بازجویی قرار میگیرند ایمان کاذب و سستشان را ازدست می دهند و برای آسایش خود اعتراف به پوچ بودن نقشه های خود می کنند.
نکته مهم همین آسایش طلبی است. دنیا طلبی... انگیزه های مادی و غیر الهی... کی میتوان بر پایه ی چنین عقایدی که بنیه ی خدایی ندارد شعار های الهی را سوار کرد... نمازجمعه خواند و...
کسی نیست به آنان بگوید شما که جبهه تان مشخص است هیچ ربطی به خدا و پیغمبر ندارد، بروید و با معیار های حقیقی و دوست داشتنی خودتان به میدان بیایید. چرا از مظاهر اسلامی سوءاستفاده می کنید؟
مثلا وعده آزادی های جنسی بدهید! وعده آزادی های غیر مشروع بدهید! وعده رابطه و مصالحه مستقیم با آمریکا بدهید! وعده عدم التزام به شرع را بدهید تا جبهه تان کاملا صادقانه باشد. این جماعت در عدم صداقت غوطه ورست و به این و آن ناسزا می گوید و تهمت دروغ می بندد!
خدا بهترین حکام است و او بهترین قاضیان بر امور.
ای کسانی که در این مدت هرچه می خواستید کردید و گفتید، کلاهتان را قاضی کنید و بگویید: آیا واقعا دنبال اسلام و خدا و پیغمبر هستید؟ انصافا وجدانهایتان را بیدار کنید و بعد پاسخ دهید/ پس شعار هایتان را علنا بگوید که اصلا به دنبال جامعه ای هستید که .... بازگشت به دوران جاهلیت... فیدبک تاریخ!
ما سعی می کنیم تحت امر رهبری معظم، به وظایف خود عمل کنیم و تا آخرین قطره خون، آخرین قطره جوهر قلم، آخرین نای نفس و آخرین دم جان به وظیفه خود عمل کنیم ولی وعده ما با کارگردانان این فتنه ها، و نیز همراهان و هیزم کشان آن: صحرای محشر.
کلمات کلیدی: