سفارش تبلیغ
صبا ویژن
طمع کشاننده به هلاکت است و نارهاننده ، و ضامنى است حق ضمانت نگزارنده ، و بسا نوشنده که گلویش بگیرد و پیش از سیراب شدن بمیرد ، و ارزش چیزى که بر سر آن همچشمى کنند هر چند بیشتر بود مصیبت از دست دادنش بزرگتر بود ، و آرزوها دیده بصیرت را کور سازد و بخت سوى آن کس که در پى آن نبود تازد . [نهج البلاغه]

باسمه تعالی

سلام و عرض تبریک به مناسبت ولادت مادر سادات.

این مطلب رو از یک مقاله که برای یه جایی جمع کرده بودیم میذازم .استفاده بفرمائید:

خواستگاران  و ازدواج  فاطمه (س)

 

یازهرا

گویند عمر و ابو بکر هر یک خواهان فاطمه بودند،لیکن چون خواست‏خود را با پیغمبر در میان نهادند وى گفت منتظر قضاء الهى هستم (1) نسائى که از محدثان بزرگ اهل سنت است در سنن گوید:پیغمبر (ص) در پاسخ آنان گفت:«فاطمه خردسال است،و چون على (ع) او را از وى خواستگارى کرد،پذیرفت (2) اما نسائى این حدیث را ذیل بابى که بعنوان‏«برابرى سن زن و مرد»نوشته آورده است.بارى از میان خواستگاران نام این دو تن را از آنجهت نوشته‏اند که از لحاظ شخصیت‏سرشناس‏تر از دیگران‏اند،نه آنکه خواستگاران دختر پیغمبر تنها این دو مرد سالخورده بودند.یعقوبى نوشته است گروهى از مهاجران فاطمه را از پدرش خواستگارى کردند (3)

علامه مجلسى (ره) به نقل از "عیون اخبار الرضا" چنین نوشته است:

پیغمبر (ص) على (ع) را گفت مردانى از قریش از من رنجیدند که چرا دخترم را بآنان ندادم. من در پاسخ آنان گفتم:این کار به اراده خدا بوده است.کسى جز على شایستگى همسرى فاطمه را نداشت (4)

 

یا فاطمه

علی (ع) می گوید:

من نزد پیغمبر رفتم.چون مرا دید خندان شد.پرسید ابو الحسن،براى چه آمده‏اى؟ من پیوندم را با او،و سبقت‏خود را در اسلام،و جهادم را در راه دین بر شمردم.فرمود راست میگوئى!تو فاضلتر از آنى که بر مى‏شمارى!گفتم براى خواستگارى فاطمه آمده‏ام.گفت على! پیش از تو کسانى بخواستگارى او آمده بودند اما دخترم نپذیرفت.بگذار ببینم وى چه مى‏گوید.سپس به خانه رفت و بدخترش گفت على تو را از من خواستگارى کرده است.تو پیوند او را با ما و پیشى او را در اسلام مى‏دانى و از فضیلت او آگاهى.زهرا (ع) بى آنکه چهره خود را برگرداند خاموش ماند.پیغمبر چون آثار خشنودى در آن دید گفت الله اکبر.خاموشى او علامت رضاى اوست (5)

فهرستى که شیخ طوسى براى جهاز فاطمه(س) نوشته چنین است:

پیراهنى به بهاى هفت درهم.چارقدى به بهاى چهار درهم.قطیفه مشکى بافت‏خیبر، خت‏خوابى بافته از برگ خرما.دو گستردنى (تشک) که رویهاى آن کتان ستبر بود یکى را از لیف خرما و دیگرى را از پشم گوسفند پر کرده بودند.چهار بالش از چرم طائف که از اذخر (6) پر شده بود.پرده‏اى از پشم.یک تخته بوریاى بافت هجر (7) آسیاى دستى.لگنى از مس،مشکى از چرم،قدحى چوبین،کاسه‏اى گود براى دوشیدن شیر در آن،مشکى براى آب،مطهره‏اى (8) اندوده به زفت،سبوئى سبز،چند کوزه گلى. (9)

 

 

پی نوشت:

 

1- ابن سعد طبقات ج 8 ص 11

2-  سنن ج 6 ص 62.فاطمة الزهراء ص 25 ج 2.

3- همان ج 2 ص 31.

4-  بحار ص 92 و رجوع کنید به فصل‏«گزیده‏اى از شعراى عربى».

5- بحار ص 93

6- کاه مکى.گیاه بوریا.گیاهى است‏با برگ ریز که برگ آن خاصیت داروئى نیز دارد.

7- گویا مقصود از این هجر،مرکز بحرین است.نیز هجر،دهى بوده است نزدیک مدینه

8- ابریق.آبدستان.آنچه بدان طهارت کنند.

9- امالى ج 1 ص 39.

 


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط العبد 87/3/30:: 1:8 صبح     |     () نظر

درباره

العبد
به یاد شهیدی که خاطراتش الگوی جاماندگان ، و یادش شعله ایست بر این فراق جانسوز... شهید ابراهیم هادی
صفحه‌های دیگر
لینک‌های روزانه
پیوندها
لیست یادداشت‌ها
آرشیو یادداشت‌ها